اتل متل توتوله
بچّه ی خوب چه جوره؟
بچّه ی خوب مهربونه
لباش همیشه خندونه
بچّه ی خوب مؤدّبه
منظّم و مرتّبه
به هرکجا که میره
سلام یادش نمیره
بچّه ی خوب تمیزه
پیش همه عزیزه
اتل متل توتوله
بچّه ی خوب چه جوره؟
بچّه ی خوب مهربونه
لباش همیشه خندونه
بچّه ی خوب مؤدّبه
منظّم و مرتّبه
به هرکجا که میره
سلام یادش نمیره
بچّه ی خوب تمیزه
پیش همه عزیزه
ای آسمون این روزا
چرا تو آبی نیستی؟
چرا رنگت پریده؟
دیگه آفتابی نیستی؟
چرا روی صورتت
غبار غم نشسته
از اون بالا چی دیدی
دلت اینجور شکسته؟
دیشب ستاره ها رو
رو دامنت ندیدم
از لب خندون ماه
گل خنده نچیدم
کاشکی دوباره ابرا
جمع بشن و ببارن
بازم گل های شادی
تو سینه ها بکارن
کاشکی بشی دوباره
آبی آسمونی
با خورشید طلایی
دوست و رفیق بمونی
اسباب بازیها
اسباببازیهایی برای کودک شما مفید خواهند بود که با دو هدف اصلی زندگی او در هفت سال اول یعنی آزادی و بازی سنخیت داشته و آنها را وادار به فعالیتهای بدنی و بکارگیری عضلاتشان نمایند. مثل دوچرخه، توپ و... البته هرگز فراموش نکنید از وسایل بازی که مستقیماً با اندام تناسلی کودکان مخصوصاً دختران در تماساند (زین دوچرخه، الاکلنگ) استفاده نکنید چرا که موجب تحریکات جنسی در کودک خواهد شد. (توضیح کامل در مبحث مسائل جنسی کودکان)
اسباب بازیهایی که کودک شما را وارد حریم بازیهای حرفهای میکنند نیز بسیار مفیدند. به عنوان مثال یک چرخ خیاطی کوچک به فرزند شما میآموزد که چگونه آن را برای دوخت و دوز به استخدام خود درآورد. یا لوازم نقاشی از قبیل ماژیکها، مدادهای رنگی، آبرنگ و... آرام آرام کودک را به سمتِ طرزِ صحیحِ گرفتن قلم دردست و کشیدن خطوط معنی دار و در نهایت، یک نقاشی کامل و با معنی سوق میدهد.
اسباببازیهایی که ذهن کودک را فعال میکنند (از قبیل پازلها، مکعبهای خانهسازی و...) نیز به شکوفائی استعدادهای ذهنی کودکتان سرعت میبخشند.
بدترین نوع اسباببازیها، گروهی هستند که کودک فقط مینشیند و از تماشای آنها لذت میبرد. انواع ماشینها و موتورهای کوکی، آدمهای آهنی و... که نه ذهن کودک را به استخدام گرفتهاند و نه بدن او را، که از این دسته میباشند. استفاده از این اسباب بازیها در حد بسیار کم، آن هم برای ارضای حس کنجکاوی و تمایل کودک به این گونه وسایل، توصیه میشود.
در برخورد با این دسته از اسباببازیها، سعی کنید هرگر به مقدار زیاد باطری در اختیار او قرار ندهید. او باید بیاموزد که درمصرف هرچیزی، محدودیت وجود دارد، تا از کودکی به مصرف بیرویه عادت ننماید. چند روزی را که در به دست آوردن باطری معطل میماند، فرصتی است تا خود را برای مصرف بهینه از باطریِ بعدی آماده کند.
نکته مهم: به کودکان خود با آموزشهای کلامیو عملی بیاموزید که بازی نیز مثل تمام فعالیتهای دیگر، زمان خاصی را میطلبد و او در هر ساعتی مجاز به بازی یا استفاده از اسباب بازیهایش نمیباشد. البته این مسئله در هفت سال دوم جدیت بیشتری مییابد، اما سعی کنید که آن را از همان هفت سال اول در وجود کودکتان هرچند کمرنگ نهادینه کنید تا در سالهای مدرسه، با مشکل مواجه نشوید.
آموزش صبر در کودکان
شما میتوانید از همان دوران کودکی، مفهوم صبر را در ذهن کودک خود نهادینه کنید. اگر از شما تقاضای نوعی اسباب بازی، یا کتاب، و یا... را نمود میتوانید برایش زمانی را معین کرده و قول دهید که حتماً در آن زمان مقرر، خواستهاش را تأمین خواهید کرد. خوشقولی شما در وقت تعیین شده اولاً موجب آموزش عملی وفای به عهد در او شده و ثانیاً در زمان به انتظار نشستنش، با مفهوم صبر و حوصله آشنا شده و آرام آرام آن را در وجودش تثبیت میکند.
در این صورت در آینده با کوچکترین کمبود و یا تأخیری در رفع نیازهایش به پافشاری و اضطراب و گاه پرخاشگری روی نخواهد آورد.
انواع بازیها و نقش آنها در زندگی کودکان
بازیهای بدنی و ورزشی
بازیهای کودکان در ماهها و سالهای اول تولد بیشتر به صورت تحرکات بدنی نامنظم و بدون قاعده میباشد (جست و خیز کردن، غلت خوردن، سینهخیز رفتن و...) این بازیها سبب تخلیه انرژی کودک شده و او را به رشد عقلانی و قدرت بدنی مناسب میرساند.
اما از حدود سه سالگی، بازیهای کودکان به صورت قانونمند و اغلب اجتماعی انجام میگیرد. در سنین بالاتر، اغلب کودکان به سمت بازیهای ورزشی اما کودکانه و غیر رسمی تمایل پیدا میکنند (لِی لِی، هفت سنگ و..) تا اینکه آرام آرام این بازیها، جای خود را به بازیهای ورزشی رسمیاز قبیل والیبال، بسکتبال، فوتبال و... میدهند. این فعالیتها نیز، علاوه بر تخلیهی انرژی و تقویت عضلات، موجب تعادل روانی و نشاط کودکان میشوند. علاوه بر این، بازیهای ورزشی، با غلبه بر طبیعتِ کودک، موجب بارور شدنِ فطرت او میگردند. اما دقت کنید، که هدف فرزند شما از انجام فعالیتهای ورزشی، رسیدن به مقامِ قهرمانی و یا پرورش اندامی چشمگیر نباشد که در این صورت، خطری بزرگ روح فرزندتان را تهدید میکند. همچنین سعی کنید او را از جنجالهای طرفداران تیمها به دور نگه داشته و هرگز او را با این موارد آشنا نکنید.
بازیهای فکری
انواع بازیهای فکری که امروزه متناسب با گروههای سنی مختلف طراحی شده اند، در تقویت حافظه و هوش کودکان بسیار مؤثرند. در رویارویی با این بازیها، کودک شما میآموزد که همواره با چالشهایی رو به رو خواهد بود که باید برای رفع آنها و حل مشکلاتش چارهای بیندیشد. البته ایجاد این نوع درگیریهای ذهنی، باید کاملاً با خواست کودک بوده و هرگز به صورت تحمیلی انجام نپذیرد، چرا که در این صورت آثار مخرب آن بیشتر از فوایدش خواهد بود.
ماه قشنگ آسمون
یه شب بیا به خونه مون
از آسمون بپر پایین
بدو بیا روی زمین
بیا،بشین کنار من
قصه بگو برای من
قصه ی یک ستاره
که تا سحر بیداره
یا اون ابر سیاهی
که دوست داره بباره
ماه قشنگ آسمون
تو کی میای به خونه مون؟
یه شب میای می دونم
منتظرت می مونم
آداب داستانسرایی برای کودکان
تطابق فطرت با قصه:
گرایش انسان به داستانها و علاقه به کشف حقایق در آنها، امری کاملاً فطری است. خداوند بزرگ نیز از همین امر فطری استفاده کرده و قرآن را بر پایهی داستان بنا نموده است.
داستان 25 پیامبر در قرآن و داستانهای دیگری از احوال بشر که مربوط به انبیاء نیست، همه و همه یک وسیلهی عمومیاست که قرآن برای هدایت انسانها به کار برده است:
لقد کان فی قصصهم عبرةً لاولی الالباب (یوسف-11)
همانا در حکایت آنان، برای صاحبان عقل، عبرت کامل خواهد بود.
برخلاف آنچه که ما تصور میکنیم، داستان مجموعهای از وقایع خیالی و غیره واقعی نیست. بطوریکه قرآن تمام واقعیتها و تواریخ بشر را به صورت داستان بیان فرموده و آن را مایهی پند و عبرت مردم و وسیلهای برای یافتن حق و اطمینان قلب آنها معرفی نموده است.
قصهها نیز مانند فیلمها، موسیقیها، عکسها و... از یکسو میتوانند نردبان انسان به سمت ابدیت بوده و فطرتها را بارور کنند و از سوی دیگر میتوانند با آثار مخرب و تباهکنندهی خود، انسان را به قعر جهنم سوق دهند، و این در گرو سلامت یا فساد افکاری است که قصه را به عنوان ابزار به استخدام خود در آوردهاند.
آثار مثبت قصه گوئی
1- جذابیت و تنوع قصهها، نوعی سرگرمیبرای انسان محسوب میشود.
2- داستان وسیلهای است برای آموزش (اصول عقاید، علوم مختلف،...)
3- شکل دادن به روح مخاطب یا پرورش اخلاق صحیح در او با روایت داستانهایی که فضایل اخلاقی را بسیار پررنگتر به تصویر میکشند.
4- تقویت قوهی خیال و یا افزایش خلاقیت مخاطب
نکاتی برای انتخاب داستان برای کودکان
1- داستان باید خالی از اوهام (غول، شبه و...) امور غیر واقعی (تأثیر شانس در زندگی و...) و مسائل خرافی (نحس بودن عدد 13 و...) باشد.
سپیده زد، سپیده
وقت سحر رسیده
خاموش شده ستاره
صبح اومده دوباره
***
خروس پر طلایی
با پاهای حنایی
قوقولی قوقو میخونه
تو کوچه و تو خونه
اذان میگن دوباره
از مسجد و مناره
***
بابام پامیشه از خواب
میره لب حوض آب
می شوید او دست و رو
با آب میگیره وضو
تمیز و پاکیزه باز
میاد سر جا نماز
***
من هم کنار بابا
نماز می خوانم حالا
پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونه
وقتی که پیشم باشه
برام کتاب می خونه
مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه
وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی کم ندارم.
"شاعر : جواد محقّق"
قصه "تنهایی پیامبر"
خشک
سالی و قحطی شهر مدینه را فرا گرفته بود . احتیاجات اولیه ی مردم چنان گران و
نایاب شده بود که مردم ، روزگار را به سختی می گذراندند . تنها هنگامی که قافله ای
تجارتی به مدینه می آمد ، مردم از ته دل خوشحال می شدند . صدای طبل شادی و هلهله ی
مردم بر می خاست ، مردم سراسیمه به قافله نزدیک می شدند و احتیاجات خود را ارزان
تر از همیشه می خریدند .
ظهر جمعه بود . مردم مدینه – که با شنیدن سخنان پیامبر ، به آرامش و نشاط قلبی دست می یافتند – در مسجد مدینه جمع شده بودند . پیامبر مشغول
خواندن خطبه های نماز جمعه بود و مردم به آرامی به سخنان پیامبر دل سپرده بودند .
در این هنگام ، ناگهان صدای هلهله از بیرون برخاست و صدای طبل شادی شنیده شد .
لحظه
ای نگذشته بود که خبر به نمازگزاران مسجد رسید که کاروانی بزرگ از شام به مدینه
رسیده و با خود مواد غذایی آورده است .
این خبر، صف های نماز جماعت را به هم ریخت . نمازگزاران مسجد که
هفته های سختی را گذرانده بودند ، بی اختیار به پا خاستند و به سرعت به سوی قافله
حرکت کردند .
پیامبر هم چنان بر پای ایستاده بود که آیه ای نازل شد :
-هنگامی که تجارت یا سرگرمی ببینند پراکنده می شوند و به سوی آن می روند و تو را ایستاده به حال خود رها می کنند بگو آن چه نزد خداست ، بهتر از سرگرمی و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است .
پس از مدتی ، مسجد از همهمه ای که ایجاد شده بود نجات یافت . سکوت سنگینی بر مسجد نشست . پیامبر به صف های نماز که بسیار خلوت شده بود ، چشم دوخت . تنها تعدادی از نمازگزاران که بعضی از آنها از شرمندگی سر به زیر انداخته بودند ، از جای خود تکان نخوردند . یکی از آن ها با چهرهای اشک آلود به پیامبر خیره شده بود و از این که مردم چنین برخوردی کرده بودند ، اندوهناک بود .
پیامبر با آرامشی خاص گفت :
-سوگند به خدایی که جانم در دست اوست اگر شما چند نفر هم از مسجد می رفتید و کسی در مسجد نمی ماند ، از آسمان بر سر آن ها سنگ می بارید .
قصه "عزیزان پیامبر"
روزی حضرت رسول خدا(ص) بر منبر ، خطبه می خواندند . همین موقع امام حسن و امام حسین (ع) که در آن زمان خردسال بودند ، دوان دوان از راه رسیدند .آنها پیراهن های رنگی پوشیده بودند . همانطور که راه می رفتند پایشان به لبۀ حصیر گیر کرد ونزدیک بود که بیفتند . پیغمبر از منبر پایین آمدند . هردو را بغل کردند و همراه خود بر منبر بردند و بر پای خود نشاندند . پس از آن فرمودند : حسن و حسین دو فرزند عزیز من هستند . هرکس آن ها را دوست داشته باشد . مرا دوست دارد و هرکس با آن ها دشمنی کند ، با من دشمنی کرده است .
حضرت محمد (ص) حسن و حسین را همیشه بر دوش خود می نشاندند و به عادت آن روز ، شعر می خواندند و بچه ها را بازی می دادند .
مثلاً امام حسن(ع) را بر روی سینۀ شان می
نشانیدند و می فرمودند : کمی بالاتر ، کمی بالاتر ، به قدر به چشم پشه بیا بالاتر .
و بعد دعا می کردند :
خدایا من حسن را دوست دارم ، هرکس دوستش دارد ، تو نیز او را دوست بدار ...