فرزند من

آداب و آفات تربیت دینی فرزند

فرزند من

آداب و آفات تربیت دینی فرزند

۱۰۶ مطلب توسط «مادر» ثبت شده است

مراحل‌تربیت فرزندان:

1- قبل از بارداری 2- دوران بارداری 3- هفت سال اول(کودکی)

4- هفت سال دوم (نوجوانی) 5- هفت سال سوم(جوانی)

چون فرزند ما در زمان بارداری و ماههای اول تولد، تسلیم محض پدر و مادر بوده و هیچ مقاومتی از خود نشان نمی‌دهد، این دوره در شکل‌گیری شخصیت او از بالاترین درجه اهمیت برخوردار است. پس باید قدرت و مهارت صورتگری را در خویش بالا ببریم.

دوران رحمی، دوران ساختن ارگان‌ها و اندام‌های ضروری برای زندگی دنیاست و این استعداد، تنها مختص همین مرحله می‌باشد. بطوریکه همه‌ی سلامتی و آرامشی را که ما برای تمام سالهای عمر به آن نیازمندیم، در این نه ماه رقم می‌خورد. با مقایسه این نسبت (رحم به به دنیا)، آسان‌تر درک می‌کنیم که چرا همان‌طور که یک ساعت تلاش در دنیا می‌تواند میلیاردها سال بهشت را در آخرت به دنبال داشته باشد.

البته باید بدانیم که اهمیت زمان در کسب قابلیت‌ها در مراحل مختلف بسیار متفاوت بوده و به این‌ترتیب می‌باشد:

بعد از تولد

طبق این طبقه بندی می‌توان گفت؛ یک ساعت تلاش پدر و مادر قبل از بارداری می‌تواند معادل ماهها تلاش در دوران بارداری و یا سالها زحمت بعد از تولد باشد. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۲۹
مادر

نقش والدین در تأمین سلامت جسم و روح فرزند:

والدین می‌توانند در پنج عامل زیر، با نقش نسبی مادر 55% و پدر 45% مؤثر باشند:

1- سلامت و زیبایی 2- اخلاق 3- دین 4- هوش 5- عقل

تفاوت هوش و عقل:

هوش ضریب کارایی مغز است و انسان می‌تواند از هوشش در هر دو سوی خیر و شر استفاده کند. اما عقل به معنی مصلحت اندیشی است. نیرویی که انسان به واسطه‌ی آن منافع و مصالح را از مضار تشخیص می‌دهد.

راههای تأثیر گذاری والدین در پنج عامل بالا:

1- وراثت: مجموعه‌ی عواملی که در تخمک و اسپرم موجود بوده در هنگام لقاح به اشتراک گذاشته می‌شوند.

2- محیط داخلی: همان محیط رحم مادر است که کودک دوران جنینی‌اش را در آن سپری کرده و از مادر تا حد زیادی تأثیر می‌پذیرد.

پیامبر اکرم «صلّی الله علیه و آله و سلم» فرمودند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۲۸
مادر

عوامل مؤثر بر رفتارهای متقابل:

1- احساس: رفتار ما در برخورد با هرکسی یا چیزی تابع احساسی است که نسبت به آن داریم. هر اندازه علاقه‌ی ما به کسی بیش‌تر باشد، قطعاً رفتارهای محبت‌آمیز و فداکاریهایمان نیز برای او بیش‌تر خواهد بود.

2- نگاه: عبارت است از منظری که ما از آن طریق، خودمان یا اشخاص و اشیای دیگری را ارزیابی می‌کنیم. نوع نگاه ما به آینده، گاهی بر عامل احساس غلبه کرده و ما را از رفتاری که به آن علاقه‌مندیم باز می‌دارد. مثلاً‌ ترس از تولد یک کودک بیمار، مانع از ازدواج ما با شخص بیماری می‌شود که بسیار به او علاقه مندیم.

نگاه ما به آینده‌ای احتمالی ما را به سمت پیش بینی و تدارک مقدمات و لوازم ضروری آن سوق می‌دهد. به عنوان مثال، تهیه‌ی لوازم بازی برای کودکی که هنوز متولد نشده یا تهیه‌ی جهیزیه برای دختری که هنوز ازدواج ننموده است.

اما حیات پس از مرگ، آینده‌ای قطعی است و زندگی سعادتمندانه ابدی نیز، نیازمند لوازم و شرایطی است که تهیه‌ی انها در این دنیا، تابع نوع نگاه ما به زندگی است.

هر اندازه این نگاه وسیع‌تر باشد، تلاش برای تهیه‌ی لوازم ضروری آینده بیش‌تر خواهد بود. اگر نگاه انسان محدود به زمان تولد تا مرگ باشد، قطعاً تلاش او نیز به همین حیطه محدود خواهد شد. اما اگر این نگاه از تولد تا ابدیت را در بر گیرد، انسان خود و همه‌ی افراد را موجودی ابدی دیده و برای یک زندگی شاد و آرام ابدی، و تهیه‌ی لوازم ضروری آن، تلاش خواهد کرد. چنین فردی به تمام مراحل‌تربیت کودکانش نیز، به همان وسعت می‌نگرد و از سالها قبل از تولد فرزندانش، برای سعادت ابدیشان تلاش خواهد کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۲۶
مادر

ضرورت آشنایی

آشنایی با فنون‌تربیت کودک، نه تنها برای والدین بلکه برای همه‌ی افراد، امری ضروری است؛ چرا که هر انسانی با هر موقعیتی، حتماً با کودک یا کودکانی در ارتباط خواهد بود.

می‌دانیم که قطعاً نوع رفتار یک شخص در شخص دیگر تأثیر می‌گذارد و این تأثیر در خردسالان، در نحوه‌ی برخورد بزرگترها با آنها بیش‌تر خواهد بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۱۹
مادر

انسان موجودی است که از تولد تا بینهایت به سمت کمال مطلق سیر می کند. تحصیل اسباب و لوازم این کمال نیازمند پرورش قوا و استعدادهای او در طول حیات و در گرو دانش و بینش کافی متولیان امر تعلیم و تربیت از قوا و ساحت ابدی انسان و نحوه ی آماده سازی او برای یک زندگی همیشگی است . بحران های فکری، اخلاقی؛ جنگ، جنایت و فساد و نیز ظلمی که امروزه انسان بر نفس خود و خدا و جامعه و طبیعت روا می دارد همگی از تربیت ناقص و بیمار او حکایت می کند.

راه چیست؟ و چاره کدام است؟

دین اسلام که تعالیم آسمانی اش بر فطرت پاک آدمی تکیه دارد،چاره کار را در تربیت فطری و پرورش ظرفیت نامحدود انسان که منبعث از نفخه ی الهی نهفته در وجود اوست می بیند و راه علاج تمامی ناهنجاریها را در تربیت دینی و اسلامی او پیشنهاد می کند.

مباحث عرضه شده در این مجال با عنوان تربیت فرزند ، مجموعه سخنرانی های استاد شجاعی در باب تربیت فرزند است که مهمترین اصول حاکم بر پرورش صحیح فرزند را در دوره های هفت ساله اول و دوم زندگی او تبیین می کند. این مباحث با حضور تعدادی از زوج های جوان برگزار شده است. که انشاءالله خلاصه ای از این مباحث را در این وبلاگ برای علاقه مندان به مباحث تربیت کودک خواهیم گذاشت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۱:۰۶
مادر

تو حوض خونه ما


تو حوض خونه ما .................... ماهیهای رنگارنگ

بالا و پایین میرن .................... با پولکای قشنگ

کلاغه تا می بینه .................... کنار حوض می شینه

............... می خواد ماهی بگیره

ماهیا تا می بینن .................... به زیر آبها میرن

............... کلاغ شیطون میشه زار و پریشون 

............... کلاغ شیطون میشه زار و پریشون 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۶:۰۴
مادر

کبوتر ناز


کبوتر ناز من تنها نشسته 

دلم براش میسوزه بالش شکسته

 به من نگاه میکنه غمگین و خسته 

مامان جون مهربون بالشو بسته 

کبوتر ناز من خوب میشی فردا

 دوباره پر می کشی تو آسمونها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۵:۴۷
مادر

قسمت اول : چهارده معصوم علیهم السلام چهارده دریای نور

(3) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله !


رسول خدا صلی الله علیه و آله شبی در خانه همسرشان امّ سلمه بود. نیمه شب از خواب برخاست و در گوشه تاریکی مشغول دعا و گریه زاری شد.

امّ سلمه که جای رسول خدا صلی الله علیه و آله را در رختخوابش خالی دید، حرکت کرد تا ایشان را بیاید. متوجه شد رسول اکرم صلی الله علیه و آله در گوشه خانه، جای تاریکی ایستاده و دست به سوی آسمان بلند کرده اندو در حال گریه می فرمود :

خدایا! آن نعمت هایی که به من مرحمت نموده ای از من نگیر ! 

مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و حاسدانم را بر من مسلط مگردان ! 

خدایا! مرا به سوی آن بدیها و مکروه هایی که از آنها نجاتم داده ای برنگردان !

 خدایا! مرا هیچ وقت و هیچ آنی به خودم وامگذار و خودت مرا از همه چیز و از هر گونه آفتی نگهدار ! 

در این هنگان امّ سلمه در حالی که به شدّت می گریست به جای خود برگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله که صدای گریه ایشان را شنیدند به طرف وی رفتند و علت گریه را جویا شدند. 

امّ سلمه گفت : 

_یا رسول الله گریه شما مرا گریان نموده است. چرا می گریید؟ وقتی شما با آن مقام و منزلت که نزد خدا دارید، این گونه از خدا می ترسید و از خدا می خواهید لحظه ای حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودتان وانگذارد، پس وای بر احوال ما!

 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند :

 _ چگونه نترسم و چطور گریه نکنم و از عاقبت خود هراسان نباشم و به خودم و به مقام و منزلتم خاطر جمع باشم، در حالی که حضرت یونس علیه السلام را خداوند لحظه ای به خود واگذاشت و آمد بر سرش آنچه نمی بایست!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۵:۴۰
مادر

محمود چراغ دستی را از کنار اتاق برداشت و رفت تو حیاط. آقای صمدی گفت :

_ به هر حال، می بخشید مزاحم شدم.

و از اتاق رفت بیرون. سگ از روی بام آمده بود پایین. آقای صمدی نگاه می کرد. چشم هایش تو نور چراغ برقی می زد. باابی قنبری توپید به سگ :

_ برو بخواب !

سگ دمش را کشاند میان پاهاش رفت توی سبد بزرگی که گوشهء کاهدان (اتاقی که در آن کاه نگهداری می کنند) بود، خوابید.

آقای صمدی و محمود که رفتند صدای هق و هق گریهء قنبری بلند شد :

_ بابا، چرا با آقا اینجوری حرف زدی ؟ چرا نمی آیی مدرسه ؟

_ چه جوری حرف زدم ؟ من هزار جور گرفتاری دارم. می توانم کار مردم را همین جور به امان خدا ول کنم و بیایم مدرسه که مجانی خمره درست کنم ؟ اگر دنبال کار نروم کی به شما نان می دهد ؟

(لطفاً به ادامه داستان در قسمت " ادامه مطلب" توجه نمایید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۶
مادر
سرشب، آقای صمدی در اتاقش را بست. چراغ دستی را برداشت و همراه محمود رفت خانهء قنبری. از رودخانه گذشتند. راه دور بود. باد خنکی می آمد، توی درخت ها می پیچید و برگ های زرد را می ریخت. آخرهای پاییز بود. رفتند و رفتند. از کوچه های تنگ و باریک ده رد شدند تا رسیدند پشت خانهء قنبری. خانه روی تپه بود. سگ قنبری، که روی بام خواب بود، با صدای پای پا از خواب پرید. چشمش که به چراغ دستی و آدم های غریبه افتاد، پا شد و عوعو کرد. از بام پرید پایین. محمود گفت :

_ آقا، سگ ناجوری است.فرار کنی. همه ازش می ترسند.

و دوید و رفت پشت چینه ای (دیوار کوتاه گلی). سگ غُرش کرد و پیش آمد. آقای صمدی عقب عقب رفت. ترسید.

بابای قنبری از صدای سگ فهمید آدم غریبه ای دمِ در خانه است، آمد توی حیاط. از بالای دیوار سَرَک کشید :

_ کیه ؟ کی بود ؟

(به ادامه این داستان در "ادامه مطلب" توجه نمایید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۱:۵۲
مادر