فرزند من

آداب و آفات تربیت دینی فرزند

فرزند من

آداب و آفات تربیت دینی فرزند

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

خمره شیر نداشت. لیوانی حلبی را سوراخ کرده بودند و نخ بلند و محکمی بسته بودند به آن. بچه ها لیوان را پایین می فرستادند، پر آب که می شد، بالا می کشیدند و می خوردند; مثل چاه و سطل.

بچه هایی که قدشان بلندتر بود، برای بچه های کوچولو و قد کوتاه لیوان را آب می کردند. زنگ های تفریح دور خمره غوغایی بود. بچه ها از سر کول هم بالا می رفتند. جیغ و ویغ و داد و قال می کردند و می خندیدند و لیوان را از دست هم می قاپیدند. آب می ریخت روی سروصورت و رخت و لباسشان. گریه کوچولوها در می آمد، و سر شکایت ها باز میشد:

_ آقا ... آقا، اسماعیلی آب ریخت تو یقه من.

_ آقا، احمدی نمی گذارد ما آب بخوریم.

_ آقا ... این دارد نخ ((آبخوری)) را می کشد، می خواهد پاره اش کند.

_ به جان مادرم دروغ می گوید. آقا ما هنوز دستمان به آبخوری نرسیده.

.....

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۳:۰۹
مادر