قسمت اول : چهارده معصوم علیهم
السلام چهارده دریای نور
(٥) بد خُلقی فشار قبر می آورد!
به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر
دادند که سعد بن معاذ فوت کرده. پیغمبر صلی الله علیه و آله با اصحابش از جای
برخاسته، حرکت کردند. با دستور حضرت - در حالی که خود نظارت می فرمودند - سعد را
غسل دادند. پس از انجام مراسم غسل و کفن، او را در تابوت گذاشته و برای دفن حرکت
دادند.
در تشییع جنازه او، پیغمبر صلی الله
علیه و آله پابرهنه و بدون عبا حرکت می کرد. گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را
می گرفت، تا نزدیکی قبر سعد رسیدند. حضرت خود داخل قبر شدند و او را در لحد
گذاشتند و دستور دادند سنگ و آجر و وسایل دیگر را بیاورند! سپس با دست مبارک خود،
لحد را ساختند و خاک بر او ریختند و در آن خللی دیدند آنرا بر طرف کردند و پس از
آن فرمودند :
_ من می دانم این قبر به زودی کهنه و
فرسوده خواهد شد، لکن خداوند دوست دارد هر کاری که بنده اش انجام می دهد محکم
باشد.
در این هنگام، مادر سعد کنار قبرآمد و
گفت :
_ سعد! بهشت بر تو گوارا باد!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
_ مادر سعد! ساکت باش! با این جزم و
یقین از جانب خداوند حرف نزن! اکنون سعد گرفتار فشار قبر است و از این امر آزرده
می باشد.
آن گاه از قبرستان برگشتند.
مردم که همراه پیغمبر صلی الله علیه و
آله بودند، عرض کردند :
یا رسول الله! کارهایی که برای سعد
انجام دادید نسبت به هیچ کس دیگری تاکنون انجام نداده بودید : شما با پای برهنه و
بدون عبا جنازه او را تشییع فرمودید.
رسول خدا فرمود :
ملائکه نیز بدون عبا و کفش بودند. از
آنان پیروی کردم.
عرض کردند :
گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را
می گرفتید!
حضرت فرمود :
چون دستم در دست جبرئیل بود، هر طرف
را او می گرفت من هم می گرفتم!
عرض کردند :
_ یا رسول الله صلی الله علیه و آله
بر جنازه سعد نماز خواندید و با دست مبارکتان او را در قبر گذاشتید و قبرش را با
دست خود درست کردید، باز می فرمایید سعد را فشار قبر گرفت ؟
حضرت فرمود :
_ آری، سعد در خانه بداخلاق بود، فشار
قبر به خاطر همین است!