فرزند من

آداب و آفات تربیت دینی فرزند

فرزند من

آداب و آفات تربیت دینی فرزند

با عرض سلام

از اینکه از وبلاگ ما بازدید می نمایید بسیار سپاسگزاریم.


بکوش عظمت در نگاه تو باشد 

                                             نه در آنچه بدان می نگری

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۵۳
مادر

لطیفه ;)

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی، از یک روانپزشک پرسیدم: شما چطور می فهمید که  یک  بیمار روانی به  بستری شدن در بیمارستان نیاز دارد ؟

روانپزشک جواب داد:« ما وان حمام را پر از آب می کنیم و یک  قاشق چایخوری یک  فنجان و یک  سطل جلوی بیمار می گذاریم و از او می خواهیم که آب وان را خالی کند.»

من گفتم:« آهان! فهمیدم ، آدم عادی سطل را که بزرگ تر است  برمی دارد..»

روانپزشک گفت:« نه ، آدم عادی درپوش زیرآب وان را برمی دارد.شما می خواهید تخت تان کنار پنجره  باشد؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۳۰
مادر
شوخی جادوگر !

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود.روزی روزگاری جادوگری که از مسخره کردن دیگران خوشش می آمد، تصمیم گرفت با مردم ساده دل و زحمتکش یک روستا، شوخی کند. برای همین ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۱۸
مادر

موش و گربه 

یه موش ریزه میزه

میون باغ دویده

گربه ی چاق ِ پُرخور

موش کوچولو رو دیده

دنبال اون دویده

گربه بدو موش بدو

گربه عقب موش جلو

موش دویده تو سوراخ

گربه اونو ندیده

موش کوچولوی شیطون

حالا دراز کشیده

خوابیده توی سوراخ

خوابهای خوبی دیده

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۰۱
مادر

داستان پسر نجار و انگشتری جادویی !


 یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچ‌کس نبود.  سالیان سال پیش، مرد دوره‌گرد و دستفروشی همراه با همسرش زندگی می‌کرد. آنها صاحب فرزند پسری شدند اما هنوز مدت زیادی از تولد فرزندشان نگذشته بود که مرد دوره‌گرد دچار بیماری مهلکی شد و از دنیا رفت و بار زندگی و وظیفه‌ی بزرگ کردن پسر بر گردن همسرش افتاد و زن، با وجود همه‌ی سختی‌ها و زحمات، فرزندش را پرورش داد تا به سن جوانی رسید و برومند شد.

تا روزی رسید که برای آنها از تمام مال دنیا کیسه‌ای با سیصد سکه‌ی نقره باقی ماند. صبح هنگام، زن کیسه را ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۳۹
مادر


حلاج ِ گرگ بوده ! 

اگرکسی دنبال کار و معامله‌ای برود و سودی نبرد می‌گویند فلانی حلاج گرگ بوده! 
حلاج یعنی پنبه  زن، یعنی شخصی که با کمان مخصوصی پنبه ها را می زند و آن ها را برای پرکردن بالش و تشک و لحاف آماده می کند. در زما نهای قدیم، مرد حلاجی بود که ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۸:۳۲
مادر